مهربان
چهارشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۲، ۰۹:۱۵ ب.ظ
به اتفاق علی رضا از تهران بر می گشتیم. اتوبوس در یک رستوران بین راهی
ایستاد. تا بچه ها دست و صورت را بشورند، سریع رفتم چند غذا سفارش دادم. غذا که آمد
همه شروع کردند به خوردن جز علی رضا. دیدم به نقطه ای خیره شده، ظرف غذایش را برد و
با احترام گذاشت جلو پیرزن تنهایی که هیچ کس دور و برش نبود، غذایی هم
نداشت!
وقتی برگشت، با اخم گفتم: داداش من برای تو غذا گرفته بودم!
خندید و
گفت: برای من بود، اما آن پیرزن تنها بود، کسی را نداشت.
هدیه به شهید علیرضا
آبسالان صلوات
شهید علیرضا
آبسالان
تولد:۴/۲/۱۳۴۱-
شهادت:۱۱/۱۳۶۵- شلمچه- کربلای۵
۹۲/۱۲/۱۴